انسان خلوت را بايد در قلب خود بجويد.

كسی كه برود گوشه‌ای بنشيند و خود را از همه چيز محروم كند و بگويد پرهيزكارم، درست نيست. اگر در اجتماع بود و پرهيزكاری كرد، حساب می‌شود.

موسیقی خواص بی‌شماری دارد که بشر به بسیاری از آنها پی‌ نبرده است.

اين مكتب، مانند طب جديدی است كه بعد از ساليان متمادی رياضت و تجربه و تحقيق دريافتم بايد اين‌طور باشد. در حقيقت تجربياتی است كه خودم به دست آوردم.

قلب پاکان جای محبت و نورافروزی است، نه جای ظلمت و کینه‌توزی.

موسيقی اثر عجيبی در همه چيز دارد حتی جمادات و نباتات.

در دو چیز برایم فوت وقت نشد، تنبور و سلوک معنوی.

دائرمدار دنيا و زندگی، روی يک اصل است: حق ديگران را محترم شمردن.

در عالم سلوک، خودخواهی، خودبينی و خودپسندی جزء بدترين عيوب‌اند.

حتی كسی نيت خير داشته باشد، ولی برايش فراهم نشود كاری بكند، باز هم اجر دارد.

انسان واقعی کسی است که از خوشی دیگران خوشحال شود و در ناراحتی آنها غمخوارشان باشد.

انسان بايد هميشه اتكايش به خودش باشد و منتظر كسی نباشد، خصوصاً در سير و سلوک.

تنبور، خود زبان خاصی دارد و در حین ذکر، با فکر همراهی می‌کند.

در دوران قضاوتم، روی روان‌شناسی می‌رفتم، یعنی همیشه در صدد اصلاح مجرمین برمی‌آمدم نه در صدد اذیتشان.

تصادف و اتفاق وجود ندارد و هر چيزی علت و سببی دارد.

هر چقدر داناتر باشد و درک آن مقام عظیم الهی را کرده باشد، خودش را حقیرتر می‌بیند.

انسان وقتی توانست در خود فرو رود همه چیز برایش کشف و روشن می‌شود.

چقدر لذت دارد انسان آماده شود كه هر چه خدا بخواهد او هم بخواهد.

اين راه ... راه حرف نيست راه عمل است و فقط با عمل بايد پيشرفت كرد.

ما كار به دين كسی نداريم، انسانيت واقعی را از او انتظار داريم. يعنی خلق نيک، مرام نيک و نيت نيک از شخص می‌خواهيم، حالا هر كس باشد.

انسان بايد طوری زندگی كند كه هيچ وقت احتياج نداشته باشد چيزی از كسی پنهان كند.

طی طريق معنوی به دو چيز خلاصه می‌شود: توجه به مبدأ، نيكی به خلق.

ما فقط يک خواسته داريم: ما را موفق بدارد كه آنچه او می‌خواهد به جا بياوريم، خواسته‌ی ما خواسته‌ی او باشد.

کلید فتح باب تمام مقامات معنوی، اراده است.

حقیقت، احتیاج به دلیل و برهان ندارد، خودش دلیل خودش است.

در تمام امور زندگانى هميشه طرف احتياط را بگيريد.

كسى كه مى‌ميرد، بر حسب درجه‌ى تكامل روحى‌اش صفات خود را همراه مى‌برد.

همه‌چيز در وجود خودمان است، از خارج نمى‌آيد.

هر چه سطح معلومات پايين‌تر باشد انسان بيش‌تر از خودش راضى است.

هر كس در هر راهى استقامت و پايدارى كرد بالاخره نتيجه مى‌گيرد.

انسان خلوت را بايد در قلب خود بجويد.

كسی كه برود گوشه‌ای بنشيند و خود را از همه چيز محروم كند و بگويد پرهيزكارم، درست نيست. اگر در اجتماع بود و پرهيزكاری كرد، حساب می‌شود.

موسیقی خواص بی‌شماری دارد که بشر به بسیاری از آنها پی‌ نبرده است.

اين مكتب، مانند طب جديدی است كه بعد از ساليان متمادی رياضت و تجربه و تحقيق دريافتم بايد اين‌طور باشد. در حقيقت تجربياتی است كه خودم به دست آوردم.

قلب پاکان جای محبت و نورافروزی است، نه جای ظلمت و کینه‌توزی.

موسيقی اثر عجيبی در همه چيز دارد حتی جمادات و نباتات.

در دو چیز برایم فوت وقت نشد، تنبور و سلوک معنوی.

دائرمدار دنيا و زندگی، روی يک اصل است: حق ديگران را محترم شمردن.

در عالم سلوک، خودخواهی، خودبينی و خودپسندی جزء بدترين عيوب‌اند.

حتی كسی نيت خير داشته باشد، ولی برايش فراهم نشود كاری بكند، باز هم اجر دارد.

انسان واقعی کسی است که از خوشی دیگران خوشحال شود و در ناراحتی آنها غمخوارشان باشد.

انسان بايد هميشه اتكايش به خودش باشد و منتظر كسی نباشد، خصوصاً در سير و سلوک.

تنبور، خود زبان خاصی دارد و در حین ذکر، با فکر همراهی می‌کند.

در دوران قضاوتم، روی روان‌شناسی می‌رفتم، یعنی همیشه در صدد اصلاح مجرمین برمی‌آمدم نه در صدد اذیتشان.

تصادف و اتفاق وجود ندارد و هر چيزی علت و سببی دارد.

هر چقدر داناتر باشد و درک آن مقام عظیم الهی را کرده باشد، خودش را حقیرتر می‌بیند.

انسان وقتی توانست در خود فرو رود همه چیز برایش کشف و روشن می‌شود.

چقدر لذت دارد انسان آماده شود كه هر چه خدا بخواهد او هم بخواهد.

اين راه ... راه حرف نيست راه عمل است و فقط با عمل بايد پيشرفت كرد.

ما كار به دين كسی نداريم، انسانيت واقعی را از او انتظار داريم. يعنی خلق نيک، مرام نيک و نيت نيک از شخص می‌خواهيم، حالا هر كس باشد.

انسان بايد طوری زندگی كند كه هيچ وقت احتياج نداشته باشد چيزی از كسی پنهان كند.

طی طريق معنوی به دو چيز خلاصه می‌شود: توجه به مبدأ، نيكی به خلق.

ما فقط يک خواسته داريم: ما را موفق بدارد كه آنچه او می‌خواهد به جا بياوريم، خواسته‌ی ما خواسته‌ی او باشد.

کلید فتح باب تمام مقامات معنوی، اراده است.

حقیقت، احتیاج به دلیل و برهان ندارد، خودش دلیل خودش است.

در تمام امور زندگانى هميشه طرف احتياط را بگيريد.

كسى كه مى‌ميرد، بر حسب درجه‌ى تكامل روحى‌اش صفات خود را همراه مى‌برد.

همه‌چيز در وجود خودمان است، از خارج نمى‌آيد.

هر چه سطح معلومات پايين‌تر باشد انسان بيش‌تر از خودش راضى است.

هر كس در هر راهى استقامت و پايدارى كرد بالاخره نتيجه مى‌گيرد.

درباره استاد الهی

استاد الهی، متفکرِ عارف، و در عین حال، قاضی و موسیقی‌دان برجسته‌ای است که راهکاری تازه برای درک معنای زندگی در اختیار انسانِ امروز می‌گذارد؛ و با ابداع روشی نو در خودشناسی، شیوه‌ای عقلانی برای شناختِ انسان از خود، ارائه می‌دهد. او در جیحون آباد، روستای دورافتاده‌ای در غرب ایران به دنیا آمد، مرحله‌ی نخستِ زندگانیِ استثنائیِ خود را به شیوه‌ی عارفان کهن طی کرد، اما به تدریج آن شیوه‌ی زندگانی را پاسخگوی نیاز فطری انسان به معنویت – معنویتی متناسب با نیازهای طبیعی روح انسانِ امروز – نیافت. با عبور از این مرحله، زندگی در اجتماع را با فراز و فرودها و رویارویی با وسوسه‌هایش برگزید، و آن را کارگاهی مناسب برای تجربه‌اندوزی معنوی، بر اساس اصولِ اخلاقیِ‌ مبتنی بر حقایقِ الهیِ واقعی یافت. در این راه، در مقام قاضی‌ای مجرب، ضمن مأموریت‌های متعدد قضایی، اصول مقبول خود را یک به یک به محکِ آزمایش‌های مکرر سنجید و مُهر قبول به آنها نهاد. استاد الهی، پس از بازنشستگی از شغل قضاوت، با تکیه بر تحقیقات و تجربیات چندین ساله، حاصل تفکرات، تحقیقات و تجربیات شخصیِ خود را در آثار مکتوب و شفاهی در اختیار علاقمندان و حقیقت‌جویانی، با فرهنگ‌های مختلف قرار داد. اندیشه و مشی او، به گفته‌ی شخص استاد، جوهر ادیان توحیدی است که به طرزی بدیع، با تفکرات انسانِ عقل‌گرا هم‌خوانی دارد.

شغل قضاوت

شغل قضاوت، حتی در بالاترین مرتبه‌ی آن در دادگاه جنایی که استاد الهی در آن منصب بازنشسته شد، از منظر او آزمایشگاهی بود برای سنجیدن کارکردِ عملیِ اصول اخلاقی- الهی صحیح و سنجشِ توانِ انسان در سخت و سست زندگانی اجتماعی در رویارویی با وسوسه‌ها و حمله‌ها و فشارهای نفس اماره. شیوه‌ی ابداعی استاد الهی در خودشناسی حاصلِ عمری تجربه‌ی شخصی و تحقیق و تعمق در اصول حقایق الهی واقعی‌ست. تجربیات حاصل از شغل قضایی مستلزم ایستادگی مردانه‌ی استاد در برابر نفوذ و اِعمال قدرت خوانین و متنفذین سیاسی و اقتصادی بود، که به سبب آن، زود به زود از شهری به شهری دیگر انتقالش می‌دادند- مراتبی که سبب شد دریابد که تمامی دوازده سال ریاضت و عبادت دوران جوانی‌اش به اندازه‌ی یک سال خدمت قضایی توأم با عمل این‌ویوُ به اصول اخلاقی-الهی صحیح ارزش معنوی نداشته است.

اندیشه و مشیِ عملی

از منظر استاد الهی، وجود حقیقی انسان چیزی است ورای جسم فیزیکیِ برخوردار از هوش مادی. خودِ واقعی، یا به عبارتی، روح انسانی، محدود به موجودیتِ حیاتِ بیولوژیکی جسم نیست، و با زوال جسم فیزیکی‌ هرگز از بین نمی‌رود. منِ واقعی هرکس، با برخورداری از عقل و اراده و حس‌اخلاقی و دیگرها، موجودی‌است قادر به تعالی و رسیدن به مرتبه‌ای بالا که استاد الهی آن را «کمال» می‌‌نامد و رسیدن به آن را هدف غایی موجودات می‌داند. مشی بدیع استاد، مراتب و وجوه گوناگون رسیدن به چنین اعتلایی را فراروی انسانِ حقیقت‌جو قرار می‌دهد که نتیجه‌ی آن به فعل درآمدن تمامی قوای انسانی اوست.

موسیقی

نور علی الهی در نُه سالگی استاد بی‌همتای تنبور بود، که به عنوان سازی از ادواتِ موسیقیِ کهنِ کُردی، تنها در جمع عبادت و سماعِ عرفانی به کار برده می‌شد. موسیقی استاد، گذشته از ابداعات فنی او که بسط امکانات فنی ساز و اعتلای شیوه نواختن آن را باعث شده و به ارتقاء رپرتوار ساده و ابتدایی این ساز کهن انجامیده، به علت تاثیرات شگرفش بر روحِ شنونده است که مورد ستایش قرار می‌گیرد. کسانی که موسیقی او را از نزدیک شنیده‌اند نوای آن را به راستی روح‌بخش و موجد توجه و تمرکزی عمیق بر مبدأ یگانه یافته‌اند. استاد الهی ملودی‌های ساده‌ی تنبورنوازی پیشین را به رپرتواری مشتمل بر بیش از صد گوشه و قطعه تبدیل کرده و تمامی آنها را ضمن بدیهه‌پردازی‌های استادانه‌ای، که حدود چهل ساعت از آن در اختیار است، اجرا کرده است.